-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 دیماه سال 1384 20:59
در یکروز ۳تا پست نوشتن یکمی عجیبه ولی درعرض ۳ساعت یه جورایی اتفاق غیر قابل پیش بینی به این شکل افتاد: همه چی واقعا تموم شد دیگه نه به من اس م اس بده،نه پ م ،نه باهام کاری داشته باش،ما باهم هیچ ربطی نداریم.من دیگه نمی خوامت این اخرین جمله ای بود که امروز ساعت ۱۸:۱۳ برام نوشت.گفتم مطمئنی.گفت:اره،۱۰۰٪اصلا شک نکن،همون یک...
-
دوست دارم!!!!؟
جمعه 16 دیماه سال 1384 17:25
میگه با تو که هستم بیشترخوشم چون دوست دارم ،اما شواهد چیز دیگه ای رونشون میده میگه دوست دارم ولی از شنیدن صدات بیزارم میگه دوست دارم ولی وقتی بهم تلفن میزنی انگار یک مزاحم تلفن کرده میگه دوست دارم ولی حاضر نیستم بخاطرت ۵ دقیقه از خوابم بگذرم میگه دوست دارم ولی می خوام فقط خوش باشم ،اصلا دوستی یعنی فقط خوشی میگه دوست...
-
گفتمان
جمعه 16 دیماه سال 1384 02:38
دیشب بعداز ۴۳روز دیدمش.لحظه ای که داشتم سوار ماشین میشدم هم خوشحال بودم ازاینکه بازم کنارش میشینم وهم کمی دلخور بابت حرفایی که بهم زده بود اولش انگار روی میخ نشسته بودم هنوز۳و۴ دقیقه نگذشته بود که خبرازقرارساعت۷:۱۵که داشت داد.جالب نه مطابق معمول،ارجهیت دوستان به من(بعداز۴۳روز حاضر نبود یک شبو به من اختصاص بده شایدم حق...