حس متفاوت

امشب یک حس متفاوت با همیشه رو داشتم... 

همیشه تصور میکردم چقدر باید سخت باشه.

هیچوقت فکر نمی کردم بتونم تجربش کنم.

کردم و خوشحالم...

احساس میکنم تازه دارم بزرگ میشم.   

 

پ.ن: 

ازاینی که نسبت به آدما خیلی وقتها احساس مسئولیت میکنم خوشحالم.بازتابش رو توی اونا در مقابل خودم میبینم و این یعنی موفقیت در رابطه. 

بازگشت

امشب امیر و مارال میان.  

جفتشون رو خیلی دوست دارم.

دلم میخواست منم میرفتم استقبالشون. 

باورم نمیشه به این سرعت گذشت. 

درست ۸ماه پیش بود . 

دقیقا همین ساعتها بود که از چینگاری حرکت کردیم برای رفتن دنبالشون. 

انگار همین دیشب بود...

..

 

هنوز دلخورم... 

 

کسری کوچولو بدنیا اومد... 

خشم

 

گاهی وقتها از شدت خشم میخوام سر به بیابون بزارم. 

دیروز جزء همون وقتها بود که اثرش تا الان هم باقی مونده... 

نمیدونم  با دلخوری عمیقی که دارم باید چیکار کنم. 

خیلی بهم برخورده.دیدگاهم راجع به ...کاملا درسته. 

باید یجوری خودم رو  خالی کنم. 

 

راستی یک سوال دارم؟  

دوتا دوست عادی دائما عادی بودن رابطشون رو هی بهم یادآوری میکنند؟!؟

 

!

 

واقعا  من اینقدر دل نامهربونی دارم که بخوام کسی رو نفرین کنم؟ اونم ... 

یعنی چه جوری منو شناختی؟؟؟

گذشته،حال

به گذشته فکر می کنم... 

به لحظه های خوش با هم بودن... 

به پنجشنبه وجمعه ها... 

به مسافرتها ...   

 به تعطیلات عید... 

به دوستهای خوبی مثل ارشتونگ و آونگ و اکی و...  

به سوسیسهای خوشمزه... 

به خامه و توت فرنگی...  

به تولدهای رومانتیک...

به ۵تا تخم مرغ شانسی...

به شبهای با هم بودن...  

به تو... 

به من...  

 

به لحظه های نزدیکتر... 

به تکرار و یکنواختی... 

به غر زدنهای مکرر جفتمون... 

به دوستهای سود جوی جدید...  

به انتظار برای شنیدن تبریک تولد...

به زمان دیدار بعد از یکماه دوری...  

به رفتن خونه دوستان و نموندن در کنار من...  

به جمع شدن عکسها... 

به سوال راجع به دیدنت با کس دیگه... 

به رفتنت از ایران... 

به شمال... 

به در کنار هم بودن و دور از هم بودن... 

به روزمرگی... 

به خستگی...  

به جدایی...

 

و حالا  

به ورزش کردن... 

به تلاش برای لاغری و سلامتی... 

به تفریحات... 

به مهمونی... 

به خوشگذرونی... 

به حال کردن... 

به داشتن زندگی دلخواه... 

به...  

 

وقتی به همه اینها فکر میکنم احساس میکنم واقعا وقتش بود. 

 وقتی طرفت داره با سر گرمیهای جدید حال میکنه... 

وقتی الان زندگی براش لذت بخش تره...  

وقتی احساس میکنی ارزش عشق و دوستیتون رفته زیر سوال...  

وقتی احساس کنی در حقت کم لطفی شده...

وقتی احساس کنی که باید برای خودت ارزش قائل شی... 

وقتی... 

 این نشون میده که  شاید دونفر آدم برای هم ساخته نشده بودند.حتما یک جای کار ایراد داشته... 

باید به هم و به خوش بودن هم و حق داشتن زندگی ایدال برای هم احترام گذاشت. 

گله ای نیست.  

 

                                                   باید زندگی کرد.  

 

                                                    باید خوش بود.