پشتگرمی

پنجشنبه با جمعی از دوستان رفتیم شمال.خیلی حال کردیم.ویلای خیلی خیلی خوشگل و تمیز.هوای خوب،منقل و کباب،،.به نوعی خیلی باحال بود واقعا نیاز به یک مسافرت داشتم.

پریشب واسه اولین بار احساس کردم اقا موشه کلی پشتمه و کلی حال کردم.خودش میگه من از تو طرفداری نکردم،و فقط طرفدار حقیقتم.ولی من با همینشم حال کردم کلی.اخه خیلی وقت بود دلم میخواست موش هوامو داشته باشه و همونجوری که من سعی میکنم یکجوری برخورد کنم که اون بتونه احساس پشت گرمی کنه،منم بتونم این احساس رو درک کنم.که تجربه هم کردم و خیلی هم لذت بخش بود.

امشب میخواستم کلی چیز بنویسم ولی نمیدونم چرا مطالبم رو فراموش کردمفعلا همینقدر بسه.اگه یادم اومد دوباره مینویسم.

گله

 

این وبلاگ همش شده ناله.ولی بازهم مطابق معمول دلم گرفته.چیکار میشه کرد دیگه.هرکسی خودش باید به خودش ارزش بده تا دیگران هم این کاررو بکنند و براش ارزش قائل باشن.وگرنه میشه حکایت تو.

خیلی زور داره که دوست پسر ت بعد از دوسال ،بهت اعتماد نداشته باشه و حرفها و اراجیف و دروغهای همه رو باور کنه .حرف همه رو بفهمه و قبول کنه و لی حرف راست تورو نه بفهمه و نه باور کنه.نه اشتباه نکنید .موضوع خیانت نیست.چیزه دیگه اییه .خیلی بده که براش همه  ارزش داشته باشن جز تو.یک ادم اشوب به پا کن میاد هر چی دلش میخواد میزاره رو واقعیت و میگه.اون وقت هر چی تو میای میگی بابا من اینارو نگفتم.به پیر به پیغمبر من فقط در این حد گفتم و بقیه اش به من ارتباط نداره،دوست پسرت میگه نه تو دروغ میگی و حتما اونا راست میگند.چون تو اون رو گفتی یعنی اینکه بقیه چیزارو هم تو گفتی.اگه دوست تو یک اشتباهی کرده تو مقصری و باید تاوان پس بدی،اصلا ارزش یک ادم دیگه (مثلا خانم فلانی)برای من بیشتر از تو هستش.حالا که اون ناراحت شده پس تو محکومی.

جالب نه؟؟!!همیشه همه به توارجحیت داشتن و دارن..همه وهمه.دوستهای اون ،دوستهای خوب و بدخودت.همه خوبن جز تو.همه راست میگن جز تو.همه با ارزشن جز تو.اصلا تو باید فدای دوستیه اون با ادما شی!!!

 

خانم فلانی برای من ارزش داره،محترمه،خونش نون و نمک خوردم.تو ناراحت شی ارزشی نداره اون ناراحت نشه!!

من قبول دارم که یکی از دوستان نباید چنین مساله ایرو مطرح میکرد و قبول دارم شاید تو هم نباید همو ن کوچکترین چیز رو میگفتی،ولی همه مشکلات به نظر من برمیگرده به اون ادمی که این کار رو کرده.اگر هم الان گله ای میکنم ربط به این قضیه نداره که بخوام تورو کاملا بی تقصیر نشون بدم.بلکه میخواستم دلخوری تو رو از اون بخاطر عکس العملی که در مقابل این مسائل نشو ن داد بگم.و رفتاری که با تو کرد

اصلا ولش کن بابا به من چه.اینایی که گفتم راجع به خودم نبودها.مشکل یکی از دوستام بود.

ایام خوش

تعطیلات هم به خوبی تموم شد.خیلی خوش گذشت.غذاهای خوشمزه،دوستای جدید باحال،مهمونی های پی در پی،سوغاتی های خوشمزه،....و از همه مهمتر اقا موشه بامزه.وای بازی حکم رو یادم رفتگرچه بهتره که یادم بره چون واقعا ادم  رو دچاره احساس ترد شدگی میکرد

لحظه سال تحویل تنها بودم امیدوارم تا اخره سال تنها نباشم.گرچه اون تنهایی هم برای خودش لطفی داشت و تا حالاش که همه چیز عالی بوده.

دیشب یعنی ۱۴فروردین، سالگرد دوستیمون بود که با غزال و کاوه رفتیم اردک ماهی و تا تونستیم خوردیم.فکر کنم حسابی با صاحب رستوران بی حساب شدیم. اون قدر خوردیم که جفتمون گلاب به روتون اسهال گرفتیم .غزال اینارو نمیدونم دیگه.تازه اخرش ازشون  سوغاتیهای قشنگی هم گرفتیم.

امیدوارم امسال تا اخرش سال خیلی خوبی برای همه باشه و ماهم با کمی تغییر بتونیم دوستی قشنگتری داشته باشیم.انشا الله

ارزش

دلم خیلی بیشتر از اون چیزی که بشه فکر کرد گرفته .منم مثل همه ادما از یکسری کارها و رفتارها ناراحت میشم.اگه  به روم نیارم که کسی متوجه نمیشه که کارش ناراحتم کرده.اگه اعتراض کنم ،بهم میگه اه چقدر غر میزنی و گیر میدی.خستم کردی. اگه اخم کنم و قیافه بگیرم،بدتر از من میره تو قیافه!!!واقعا نمیدونم چیکار باید بکنم؟حرفم رو چه جوری بزنم.؟چرا همه حق اعتراض و ناراحتی دارند ولی من اگه این کارهارو بکنم  خسته کننده و بدم؟؟؟

بعضیا چه راحت سر هر مساله ای بیخیال عشق میشن.چه راحت شخصیت طرف مقابلشون رو خورد میکنند.هروقت حال بکنند میبرنش اون بالا بالا ها و هر وقت حال نکنند میکوبوننش زمین.

دارکوب خانم تو هم غرور داری توهم برای خودت کسی هستی.چرا میگذاری هر جور که دوست دارن باهات برخورد کنند؟چرا با سازه ادما میرقصی؟پس خودت ت چی ؟کجاست خودت ؟چرا بهش اهمیت نمیدی؟چرا براش اهمیت قائل نیستی؟قبلا هم این رفتار وباهات کرده بود یادته؟پس چرا گذاشتی که دوباره این جوری باهات برخورد کنه؟برات متاسفم که  اون قدر بی اهمیت شدی که حتی جواب خداحافظیت رو هم نمیده