پشتگرمی

پنجشنبه با جمعی از دوستان رفتیم شمال.خیلی حال کردیم.ویلای خیلی خیلی خوشگل و تمیز.هوای خوب،منقل و کباب،،.به نوعی خیلی باحال بود واقعا نیاز به یک مسافرت داشتم.

پریشب واسه اولین بار احساس کردم اقا موشه کلی پشتمه و کلی حال کردم.خودش میگه من از تو طرفداری نکردم،و فقط طرفدار حقیقتم.ولی من با همینشم حال کردم کلی.اخه خیلی وقت بود دلم میخواست موش هوامو داشته باشه و همونجوری که من سعی میکنم یکجوری برخورد کنم که اون بتونه احساس پشت گرمی کنه،منم بتونم این احساس رو درک کنم.که تجربه هم کردم و خیلی هم لذت بخش بود.

امشب میخواستم کلی چیز بنویسم ولی نمیدونم چرا مطالبم رو فراموش کردمفعلا همینقدر بسه.اگه یادم اومد دوباره مینویسم.

نظرات 3 + ارسال نظر
وبلاگ ابصار چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 10:46 ب.ظ http://www.absar.blogsky.com

سلام
به وبلاگ ما هم سری بزن

[ بدون نام ] جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:05 ب.ظ

سلام من همون آشنای همیشگی هستم ٬ اگر دوست داری ٬ بدون دوستت دارن ٬ اگر عاشقی بدون عاشقتن ٬ اگر ازگیلی بدون موشتن ٬ اگر تو دارکوبی ٬ بدون من موشتم ٬ آره داداشه گلم

لالی سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 08:41 ق.ظ http://sheblie.blogfa.com

خوشحالم که خوش گذشته وخوشحالی خوشگله !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد