پنجشنبه با جمعی از دوستان رفتیم شمال.خیلی حال کردیم.ویلای خیلی خیلی خوشگل و تمیز.هوای خوب،منقل و کباب،،.به نوعی خیلی باحال بود واقعا نیاز به یک مسافرت داشتم.
پریشب واسه اولین بار احساس کردم اقا موشه کلی پشتمه و کلی حال کردم.خودش میگه من از تو طرفداری نکردم،و فقط طرفدار حقیقتم.ولی من با همینشم حال کردم کلی.اخه خیلی وقت بود دلم میخواست موش هوامو داشته باشه و همونجوری که من سعی میکنم یکجوری برخورد کنم که اون بتونه احساس پشت گرمی کنه،منم بتونم این احساس رو درک کنم.که تجربه هم کردم و خیلی هم لذت بخش بود.
امشب میخواستم کلی چیز بنویسم ولی نمیدونم چرا مطالبم رو فراموش کردمفعلا همینقدر بسه.اگه یادم اومد دوباره مینویسم.
سلام
به وبلاگ ما هم سری بزن
سلام من همون آشنای همیشگی هستم ٬ اگر دوست داری ٬ بدون دوستت دارن ٬ اگر عاشقی بدون عاشقتن ٬ اگر ازگیلی بدون موشتن ٬ اگر تو دارکوبی ٬ بدون من موشتم ٬ آره داداشه گلم
خوشحالم که خوش گذشته وخوشحالی خوشگله !