گله

 

این وبلاگ همش شده ناله.ولی بازهم مطابق معمول دلم گرفته.چیکار میشه کرد دیگه.هرکسی خودش باید به خودش ارزش بده تا دیگران هم این کاررو بکنند و براش ارزش قائل باشن.وگرنه میشه حکایت تو.

خیلی زور داره که دوست پسر ت بعد از دوسال ،بهت اعتماد نداشته باشه و حرفها و اراجیف و دروغهای همه رو باور کنه .حرف همه رو بفهمه و قبول کنه و لی حرف راست تورو نه بفهمه و نه باور کنه.نه اشتباه نکنید .موضوع خیانت نیست.چیزه دیگه اییه .خیلی بده که براش همه  ارزش داشته باشن جز تو.یک ادم اشوب به پا کن میاد هر چی دلش میخواد میزاره رو واقعیت و میگه.اون وقت هر چی تو میای میگی بابا من اینارو نگفتم.به پیر به پیغمبر من فقط در این حد گفتم و بقیه اش به من ارتباط نداره،دوست پسرت میگه نه تو دروغ میگی و حتما اونا راست میگند.چون تو اون رو گفتی یعنی اینکه بقیه چیزارو هم تو گفتی.اگه دوست تو یک اشتباهی کرده تو مقصری و باید تاوان پس بدی،اصلا ارزش یک ادم دیگه (مثلا خانم فلانی)برای من بیشتر از تو هستش.حالا که اون ناراحت شده پس تو محکومی.

جالب نه؟؟!!همیشه همه به توارجحیت داشتن و دارن..همه وهمه.دوستهای اون ،دوستهای خوب و بدخودت.همه خوبن جز تو.همه راست میگن جز تو.همه با ارزشن جز تو.اصلا تو باید فدای دوستیه اون با ادما شی!!!

 

خانم فلانی برای من ارزش داره،محترمه،خونش نون و نمک خوردم.تو ناراحت شی ارزشی نداره اون ناراحت نشه!!

من قبول دارم که یکی از دوستان نباید چنین مساله ایرو مطرح میکرد و قبول دارم شاید تو هم نباید همو ن کوچکترین چیز رو میگفتی،ولی همه مشکلات به نظر من برمیگرده به اون ادمی که این کار رو کرده.اگر هم الان گله ای میکنم ربط به این قضیه نداره که بخوام تورو کاملا بی تقصیر نشون بدم.بلکه میخواستم دلخوری تو رو از اون بخاطر عکس العملی که در مقابل این مسائل نشو ن داد بگم.و رفتاری که با تو کرد

اصلا ولش کن بابا به من چه.اینایی که گفتم راجع به خودم نبودها.مشکل یکی از دوستام بود.

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:18 ب.ظ

اشتباه نکن ٬ هر چیزی انقدر ساده که تو فکر میکنی نیست ٬ اگر کسی خانه تو بیاد و بعد صحبت از تجاوز و .... بکنه تو چه حالی می شی ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد