گذشت...

 ۱۴ فروردین  

درست ۶سال پیش همین دقایق ،من و ...با هم دوست شدیم.  

شاید این ۶سال برام سالهایی پر ازعشق و سختی و  تجربه بود . 

عشقی که با چنگ و دندون برای حفظش تلاش کردم.شاید تلاشی بیهوده چون احساس یک طرفه و تلاش یک طرفه مثل دست و پا زدن در باتلاق برای نجات میمونه. 

پشیمون نیستم از دوستیم چون تجربه های خوب و بد زیادی بدست آوردم و حالا میفهمم که اگر از خودت و خیلی از حقهات بخاطر دیگری بگذری ،اشتباه بزرگی مرتکب شدی.و این که زمانی که احساس کردی طرفت احترامی برات قائل نمیشه و ارزش تو رو بخاطر دوستهای تازه از راه رسیده و یا هر مساله دیگه میبره زیر سوال و همه چیز و همه کس رو به تو ترجیح میده، تو هم دیگه باید دست از تلاش و احترام برداری و هر چند سخت راحت رو جدا کنی.کمی درد کشیدن بهتر از یک عمر درد کشیدنه .شاید کمی دیر به این نتیجه رسیدم. شاید اگر پارسال این موقع ها اینو فهمیده بودم خیلی چیزها فرق میکرد ولی مهم اینه که  بالاخره فهمیدم. 

 این آخرین سالیست که خاطرات ۱۴ فروردین رو برای خودم مرور میکنم و برای آخرین بار به خودم میگم: 

عزیزم سالگرد شروع قشنگترین تجربه زندگیت،یعنی عشق ،مبارک.

نظرات 1 + ارسال نظر
صفا چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:01 ب.ظ

عزیزم دکتر علی شریعتی می فرمایند:
مردان در صید عشق به وسعت نامنتهایی نامردند.گدایی عشق می کنند تا وقتی مطمئن به تسخیر قلب زن نشده باشند:اما همین که مطمئن شدند
مردانگی را در کمال نامردی به جا می آورند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد