امروز سه ماه از دریافت ایمیل سرشار از خودخواهی و بی انصافی میگذره.
خیلی بی انصافانه قضاوت شدم .
خیلی خودخواهانه برای زندگیم تصمیم گرفته شد...
ایمیلی که قرار بود بجای اون بعد از کلی فکر کردن بشینیم و صحبت کنیم.
هنوز از خوندن و یاداوریش بغضم میگیره.
در شرایط بحرانی خیلی بدی بودم.
خیلی از کارها رو انجام نمیدادم چون کسی علت واقعی انجام ندادنش رو ازم نپرسید.
خیلی کارها میکردم ولی کسی علت تغییرم رو جویا نشد.
نخواستم از اینجا برم چون کسی دوستانه ازم نخواست همراهیش کنم.
...
آره من بد بودم ولی...
هنوز علت دریافتش رو نمیدونم.
خیلی روز بدی بود...
اخه این چیزا چیه تو می نویسی ؟
باور کن زندگی اصلا این چیزا نیست.
شما؟
اولا زندگی این چیزها نیست ولی اینها هم جزوی از زندگیه.
دوما من این مطالب رو واسه دیگران نمینویسم که بخوان بهم بگن چی بنوبسم و چی ننویسم.واسه دل خودمه.پس دلیلی نداره کسی خوشش بیاد یا نه.