سردر گم

یکروز بهترینم

یکروز بدترین

یک روز دوست داشتنیم

یک روز غیر قابل تحمل

یکروز نبودنم سخته

یکروز بودنم سخته

یکروز خیلی تغییر کردم

یکروز همونی که بودم هستم

بالاخره من کدومیکی از اینا هستم؟

ایا واقعا من این قدر متغیرم یا اینکه...؟

چی کار باید بکنم که تا حالا نکردم؟

ایا جدی جدی باید بی خیال همه چیز بشم و برم و یا اینکه به خاطره دلم بجنگم با همه چی؟

گاهی میزنم به سیم اخر و میگم دیگه بی خیال .صبور باشم که چی بشه ؟.همه جور رفتارو 

 تحمل که چی بشه؟

گاهی میگم نه حتما من مقصرم و منم دارم اعصاب خورد میکنم.اصلا من عاشقم و عشق دلیل و منطق نمی خواد.

جالبه که هم اذیت میشم و هم اذیت میکنم.

علت همه اینا چیه نمیدونم فقط اینو میدونم که به خاطره یک دوستیه ساده اینقدر درگیری دارم.

در واقع نه دلم میخواد که مثل سابق ارتباط داشته باشم و نه دلم میخواد بی ارتباط باشم.

خودمم نمیدونم چی میخوام.

واقعا نمیدونم باید چی کار کنم.ازین جمله( اقا جون بیخیال) هم که مرتب دارم میشنوم و یا خودم گاهی تو سرم میاد هم به شدت متنفرم.مگه یک چیزی از سره راه اومده که ادم بگه بی خیال؟

خوب اگه بیخیالم نه ،پس چی؟

یکی به من بگه من چی کار کنم؟؟؟

 

پی نوشت:اصلا ناشکری و شکایت نمیکنم.یاد اون روزا میوفتم که ارزو داشتم صداش رو بشنوم .گله ای ندارم.خدارو هم شکر میکنم که الان دشمن نیستیم .منتها نمیدونم چی کار باید بکنم که کمتر ازار بدم و کمتر ازار ببینم.؟راستش اصلا دلم نمیخواد باعث ازار و اذیت بشم.

حالا بهم بگین چه جوری بر خورد کنم که جفتمون راحت باشیم و در صلح و ارامش؟؟؟

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
آیدا جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:25 ق.ظ

فک میکنم الان رو همحساس شدین ...اما بالاخره تصمیم آخر با خودته ... منم اون موقع ها همینجوری شده بودم... میتونستم هنوزم یه دوست معمولی باشم ... اما من اونم نخواستم ... ۲ ساله ک دارم رنج میکشم !!! به هر حال به خود آدما بستگی داره ... شاید به یه مشاور نیاز باشه ... مشاور خوب سراغ داارم اگه خواستی بگو ...
نتیچه ی کنکورم چیزه خوبی نشد میشه انتخاب رشته کرد اما میتونم واسه یه سال دیگه بخونم ... ترجیه میدم این کارو بکنم ...

لالی جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:31 ق.ظ

انسان مجموعه ایه از حالتها و عواطف متفاوت و گاه متضاد. آدم همیشه که یک شکل و یک حال نیست. به نظر من هیچ هم عجیب نیست که حالتهای متفاوت داشته باشی به شرطی که بتونی کنترلی روی ابراز کردنشون پیدا کنی. تو انقدر روراست و صاف و ساده ای که هرچی تو دلته روی زبونته. متاسفانه پیچیدگیهای ارتباط با سایر آدمها ایجاب میکنه گاهی وقتا آدم اونی نباشه که واقعآ هست!

یاسمین ( حرفهای یه دختر غمگین جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:55 ق.ظ http://rue.blogsky.com

سلام
نمی دونی ازگیل حرف دل خیلی هارو به ساده ترین زبون گفتی...واقعا حق باتوست...با لاخره من و تو کدوم یکیشون هستیم....
مطلبت عالی بود
خیلی خوشحال شدم بعد از مدتها به دیدنم اومدی
دلت شاد

المیرا شنبه 28 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:39 ق.ظ

سلام منم مشکل تورو دارم کاملا میفهمم چی میگی.ولی من با همه سختی ها موندم ودارم مبارزه میکنم به یه چیزایی هم رسیدم.باید نقشی که تو رابطط داری پیدا کنی همین.درست میشه باور کن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد