تو نمی دونی من چی کشیدم وقتی که گفتی تو را نمی خوام

باور ندارم که دیگه نیستی، حالا تو رفتی من اینجا تنهام


یه شوخی بودو یه قصه تلخ وقتی که گفتی تو را نمی خوام


خیال می کردم می خوای بترسم شاید هنوزم باور نکردم


چشمای گریون، دستای خسته، دوری چشمات منو شکسته


رنگ اون چشات، چشای سیات زنجیر دلت دستامو بسته


شاید یه حسود چشممون زده بگو کی مارو تنهایی دیده


ولی میدونم تو آسمونا قصه ما رو یکی شنیده


تو باور نکن هر کی بهت گفت پیشت می مونم پیشت می مونم


باور ندارم که دیگه نیستی تا ته دنیا از تو می خونم    

  چشمای گریون،دستای خسته،دوری چشمات منو شکسته  

  رنگ اون چشات، چشای سیات زنجیر دلت دستامو بسته

 

  خیلی این اهنگ رو دوست دارم.احساس میکنم دقیقا حرفای منو داره میزنه.مخصوصا اونجاش که میگه شاید یک حسود...

نظرات 1 + ارسال نظر
لالی سه‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:12 ق.ظ

من آهنگ رو نشنیدم اما شعرشو دوست ندارم. غمگینه و از جدایی حرف میزنه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد