منشا ارامش ذهن تمرکز بر موهباتی است که از انها بهره مند شده ایم و نه انچه نصیبمان نگشته است.زندگی را ببزیرید تا ببینید که چگونه هر چیز ان در خدمت شماست.

 

اگر واقعا به دنبال ارامش ذهن هستید باید حس سباسگزاری داشته باشید.

 

 درهولناکترین شرایط هم میتوان گذشت را جایگزین خشم و نفرت ساخت

 

برای بیشبرد یک رابطه دوراه وجود دارد:یا باید عضو یک تیم باشیم یا در مقابل هم بایستیم.

 

سر چشمه غم و اندوه تمایل است.

 

راه و رسم بخشیدن بخشش بدون چشم داشت است.

مطمئن باشید هرچه را که ببخشید به سوی شما باز می گردد.

 

در عشق اجبار نیست.عشق یعنی امکان انتخاب به معشوق دادن.برای انکه کسی یا چیزی را بدست اوری  رهایش کن.

 

 

اگر جهت زندگی خود را گم کرده اید احتمالا ان را در لابلای بیاله های شراب نخواهید یافت.استراحتی به خود بدهید.وقت و فضای کافی را در اختیار خود بگذارید تا انچه را که برایتان اهمیت دارد بررسی کنید. یک هفته به تنهایی به کنار  دریا یا به کنار کوهستان بروید.

 

زندگی کردن با زندگی دیگران راه خوبی برای زندگی کردن نیست.

 

بسیاری از انسانها یک عمر به ماهیگیری میروند اما هرگز نمی فهمند که دنبال ماهی نیستند.

 

هرچه کمتر به بردن باندیشیم و کمتر نگران قضاوت دیگران باشیم بازی بهتری ارائه خواهیم داد.

 

اغوا کننده این است که انسان خود را در محاصره دوستان و همکارانی ببیند که حرفهای دلخواه او را میزنند و تاییدش میکنند.با این ترتیب وقتی اوضاع به هم میریزد دست کم کسانی هستند که به او بگویند تقصیر تو نیست!اما چه خوب است کسانی هم باشند که ما را به مبارزه بطلبند.

 

ادم ها از اواز خواندن در زیر باران،ترانه ها میسازند اما در زندگی واقعی وقتی خیس میشوند غر میزنند.

 

فکر کنم کل کتاب رو نوشتمولی نه حالا خیلی چیزها مونده.

نظرات 1 + ارسال نظر
لالی سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:42 ق.ظ

سخت با جمله آخر موافقم. واقعآ که زندگی واقعی چقدر با ادبیات رمانتیک فاصله داره!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد