خاطره فراموش شده

۱۲ فروردین سال۸۳ هم مثل امسال بارون میومد.همه دور هم جمع بودیم.کلی قلیون کشیدیم

خندیدیم.

از گذشته مون صحبت کردیم.همدیگرو  اروم کردیم. زیر بارون دور حوض هتل ارم خیس خیس شده

بودیم .اگه میچلوندنمون یک تشت اب جمع میشد.هیچی حالیمون نبود.یک دونه فردینم داشتیم.

رفتیم خونه یکی از دوستان.این ساعتها روی بالکن بودیم.همه خوابالو منتظر ما.واسمون مهم

نبود.

بر گشتیم خونه به امید فردا...

امسال دیگه هیچ کدوممون باهم نیستیم.

همه اون دوستها  اون روزها و خاطراتش رو فراموش کردند و دنبال زندگیه خودشونند.

با یاد اوری این خاطرات نمی دونم حسم  چه جوریه باید خوشحال باشم از به یاد اوردنشون و یا

باید ناراحت باشم که چرا اصلا اون روزها بوده و یا اینکه چرا دیگه اون روزها تکرار نمیشه.فقط

میدونم این دوروز همه این خاطرات مثل یک فیلم جلوی چشمم ظاهر میشه .

نظرات 2 + ارسال نظر
هاله دوشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 04:43 ق.ظ

eiddet mobaarak azgil khanooomi ...yaadet baashe...saale no oomade..yaadet baashe :)

آیدا دوشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 01:15 ب.ظ

سلام ازگیل جونم ...
دنیا همیشه یه جور نمیمونه دیگه ...
هر چی آدما بزرگتر میشن زندگی سخت تر میشه ....
ازگیل تو جواب کامنت دختری در ماهم هم بهت گفقم اگه دوست داشتی آیدیتو بهم بده .من دوست ندارم گمت کنم ( ناراحی ) ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد