یاد

سه سال پیش این ساعتها با دوستان جمع بودیم خونه ما.کلی حال کردیم.خندیدیم.بازی

کردیم.همه شاد بودند و شیطون .اهنگ گوش کردیم.شد خزان گلشن اشنائی...

اما حالا هیچ کدوم ازاون دوستها وجود ندارند.دوستیهامون شد دشمنی.دیگه خبری از شادی و

شیطنت نیست.احساس میکنم سالهای زیادی  ازاون زمانها میگذره.پیر شدم.دیگه اون روحیه رو

ندارم.دلم برای تقریبا همشون تنگ شده.گریه نکن که سرنوشت ،گر مرا از تو جدا کرد...

ناگهان چه زود دیر میشود...

تنهائی و تصمیم

امشب چهارمین شب تنهائی من و میشل هستش.قبلنا از تنهائی گریزون بودم.اما این دفعه

نه.۲روز اول خیلی کلافه بودم ولی ۲روز بعد نه.خیلی نشستم فکر کردم.از ساعت ۱۲ظهر تا ۶

صبح که تازه میخوابیدم وقت فکر کردن داشتم.خیلی مسائل رو تونستم برای خودم حل کنم.

خوبیه تنهایی اینه که میتونی بشینی درست بدون هیچ فکر اضافی و دغدغه ای به مسائل

اتفاق افتاده تو زندگیت فکر کنی.

وقتی دورو برت شلوغه نمیتونی درست تصمیم بگیری یعنی اصلا وقتش رو نداری و گاهی اونقدر

 سرت رو با مسائل و کارهای مختلف گرم میکنی که همه چیز رو فراموش کنی و خودت رو به

بی خیالی میزنی،در حالی که با این کار خودت رو گول میزنی و ازحقایق در میری.یک مدت که

گذشت یکهو به خودت میای و میبینی  که مسائل اونجوری که فکر میکردی پیش نرفته و نمیره.و

تازه اون موقعست که می فهمی که فقط خودت رو گول زدی.وتازه می خوای بشینی و فکر کنی

 و تصمیم بگیری.در حالیکه زیادی مسایل رو کش میدی که گاهی این  همه چیزرو خراب تر

میکنه و گاهی هم مسایل رو راحتتر جا میندازه.

تنهائی باعث میشه بشینی و  سر فرصت و بدون فکر اضافی و حرفای دیگران درست فکر کنی و

همه شرایط رو در نظر بگیری وخوبیها و بدیهارو در کنار هم میبینی و روی ترازو میگذاری میفهمی

 که کدوم سنگینتره و کدوم سبکتر.میفهمی که کدوم ارزش کنار گذاشتن داره و کدوم ارزش

بودن.و اون موقعست که تصمیم درست میگیری و یا بی خیال بی خیال میشی و یا میری دنبال

 اون چیزی که باید بری.

من فکر میکنم اینکه میگن زمان همه مسایل رو حل میکنه به تنهائی کافی نیست چونکه اون

موقست که همونطوری که گفتم یک دفعه میبینی که...

چرا زمان؟وقتی که ادم میتونه با عقل خودش بشینه و درست تصمیم بگیره چرا بگذاره زمان و

دیگران براش تصمیم بگیرند؟!

من از تنهاییم نهایت استفادرو کردم و خیلی چیزارو برای خودم جا انداختم.هنوز ۱۲ روز دیگه هم

 وقت دارم که خودم رو بهتر کنم.

شما هم بیاین قبل از اینکه دیر بشه ودیگران براتون تصمیم بگیرند خودتون برای خودتون تصمیم

 بگیرید.

وقتی که میشه با یکم وقت گذاشتن به راحتی تصمیم گرفت چرا این کار رو نکنیم؟باور کنید بهتر

 از اینه که یک عمر تکلیف خودتون رو ندونید

موفق باشیم.

عیدی

دیشب بهترین عیدیم رو قبل از تحویل سال گرفتم!

عید

چند ساعتی تا پایان سال ۸۵ نمونده.نمی دونم چه حسی دارم.اصلا انگار حسی ندارم نه

خوشحالم نه ناراحت!

امروز کلی خودم رو خجالت دادم و یک عالمه گل و ۳تا ماهی خریدم .یک دوستی دیشب بهم

گفت برای خودش سعی میکنه که شاد باشه تا سال خوبی شروع کنه.منم امروز کلی به فکر

افتادم و از صبح زود تا همین چند دقیقه پیش داشتم کار میکردم.

نمی دونم چه جوری سال شروع میشه و بعد چی میشه ولی امیدوارم که واسه همه سال

خوب و پر برکتی باشه.

راستی امسال اولین سالی بود که سبزه گذاشتم و سبز شد!و من اینو به فال نیک گرفتم.

دلم میخواد در این چند ساعت باقی مونده،بدیها،کینه ها،و زشتیهارو از تو ذهنم پاک کنم و با

فکر و ذهن کاملاعاری  از دلخوری و کدورت و بدی به استقبال بهار و سال نو برم.تلاشم رو

میکنم.

چند دقیقه قبل گفتم هیچ حسی ندارم ولی نمیدونم چرا الان یک ان دلم گرفت.حالا تازه حس

 اونایی که موقع سال تحویل گریه میکنند و همیشه به نظر من کار مسخره ای میومد و تعجب

میکردم رو درک میکنم.حالا میفهمم که اونا هم برای اینکارشون یک دلیلی داشتن و حس من

راجع به شون اشتباه بوده.

به هر حال برای همه ارزوی شادی ،خنده و خوشی و از همه مهمتر سلامتی میکنم.

بیایید همگی  با هم در این لحظات به خوبی ها فکر کنیم و برای دیگران هم دعا بکنیم.

راستی اگه کسی از دست منم دلخوره من رو ببخشه.

 

                                           عید همتون مبارک عزیزان